یادداشتهایی از صابر آقایی

امیرالمومنین علی(ع): علم را با نوشتن در بند کشید.
شاید آنچه در این وبلاگ می آید، در گذر زمان قطره ی آبی باشد برای رفع عطش آیندگانی که به حضور در برهه ی زمانی ما حسرت می خورند. هرچند اکنون خود در این معرکه نتوانم آنچنان که بایست قدر بدانم اما با یک "یاعلی" شروع می کنم...
24 بهمن ماه 93

آخرین نظرات

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

باز هم خبر تصادف و کشته شدن یک دانشجوی بیگناه روبروی دانشگاه آزاد میبد در شهر پیچیده است. برای همشهریهای میبدی این اولین باری نیست که چنین خبری را می شنوند بلکه به محض شنیدن می گویند: واااای دوباره اینجا...؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۳:۴۱
صابر آقایی میبدی
وقتی حرف از حسین(ع) می شود، معنای عشق هم در برابرش کمر خم می کند و کم می آورد. حتی نمی توان در این میدان عاشقان حسین(ع) و در مسیر حرم تا حرم به نظاره نشست و در صحنه نمایش یک پیاده روی به کنه این عظمت پی برد، بلکه باید در اعماق قلبهای سوخته دلدادگان حسینی سیر کرد و حسین(ع) را آنجا یافت. کجا رفتند آن وحشی ترین ظالمان تا ببینند که اگر در روزگاری والاترین خلق بشریت آن زمان را به فجیعترین شکل ممکن به شهادت رساندند تا ندای اسلام محمدی یعنی سکوت نکردن در برابر ظلم را در نطفه بسوزانند، اکنون روز به روز حرارت عشق حسین(ع) در قلوب هر مسلمان و غیر مسلمانی شعله ورتر می شود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۹:۵۳
صابر آقایی میبدی


قتی به حرم حضرت ابوالفضل(ع) رسیدم کتابچه دعا را باز کردم و زیارتنامه ها را با معنی خواندم. به انتهای کتابچه دعا که رسیدم به نام چند تن از علما و سادات مدفون در حرم ابالفضل(ع) برخوردم. اسامی هشت تن از علما را ذکر کرده بود که دونفر از آنها میبدی بودند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۶
صابر آقایی میبدی